- مشوب کردن
آمیختن، آلوده کردن، گمراه کردن: ذهن او را مشوب کردند
معنی مشوب کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- مشوب کردن
آمیختن، آمیخته کردن، آلوده کردن، آلودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویب کردن، به تصویب رساندن
آبیاری کردن آب دادن، سیراب کردن
آشفته کردن، پریشان کردن، مشوش داشتن، آسیمه کردن، مضطرب ساختن
متضاد: آرام ساختن
متضاد: آرام ساختن
